loading...
متن های جالب ، از شخصیت های کارتونی تا.....
كيانا بازدید : 2 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
خونه ی مادر بزرگه / استخر و لابی داره خونه ی مادر بزرگه / wifi ی مفتی داره خونه ی مادر بزرگه / دیش و LNB داره کنار خونه ی اون / همیشه پارتی برپاست پارتیهای محله / پر شور و شوق و غوغاست مادر بزرگه الان / مازراتی سواره رنگ موهاشم هر روز / جور واجورو باحاله مادر بزرگه الان / شلوار جین می پوشه کفش کالج و کیفش / همیشه روبه روشه مادر بزرگه هرشب / Gem Tv رو میبینه خرم سلطان و سنبل / لامیارو میبینه خونه ی مادر بزرگه / هنوز خیلی باحاله خونه ی مادر بزرگه / حرفای خاصی داره
كيانا بازدید : 3 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
شیخ‌الاسلام ابواسماعیل عبدالله بن ابی‌منصور محمد (زادهٔ ۳۹۶ ه‍. ق./ ۳۸۵ ه. ش. / ۱۰۰۶ م. درگذشتهٔ ۴۸۱ ه‍. ق./ ۴۶۷ ه.ش. / ۱۰۸۸ م.) معروف به «پیر هرات» و «پیر انصار» و «خواجه عبدالله انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف بود. وی از اعقاب ابوایوب انصاری است که صحابهٔ پیغمبر بود. مادرش از مردم بلخ بود و عبدالله خود در هرات متولد شد و از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنانکه شعر فارسی و عربی را نیکو می‌سرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود و مخصوصاً در حدیث قوی بود و امالی بسیار داشت و در فقه روش امام حنبل را پیروی می‌کرد. وی در تصوف از استادان زیادی تعلیم گرفت ودو بار به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی شتافت و این دیدارها تاًثیر زیادی در روحیات و منش وی داشته‌است. محل اقامتش بیشتر در هرات بود و در آنجا تا پایان زندگانی به تعلیم و ارشاد اشتغال داشت. انصاری شعر می‌سرود ولیکن بیشتر شهرت وی به جهت رسالات و کتب مشهوری است که تألیف کرده‌است و از آن جمله‌است ترجمهٔ املاء طبقات‌الصوفیهٔ سلمی به لهجه هروی و تفسیر قرآن که اساس کار میبدی در تألیف کشف‌الاسرار قرار گرفته‌است. از رسائل منثور او که به نثر مسجع نوشته مناجات‌نامه، نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت‌نامه، هفت‌حصار، رسالهٔ دل و جان، رسالهٔ واردات و الهی‌نامه را می‌توان نام برد.
كيانا بازدید : 11 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)

در نسخه کلاسیک، نمایش با جشن تولد ۲۱ سالگی شاهزاده سیگفرید (Siegfried) شروع می‌شود. در این سن شاهزاده باید کسی را به همسری برگزیند، در حالی که شاهزاده مردد و بیم‌ناک به کنار دریاچه‌ای پناه می‌برد، متوجه قوی بسیار زیبایی می‌شود که توسط دسته‌ای دیگر از قوها احاطه شده. در گرگ و میش غروب آفتاب ملکه قوها به زنی زیبا به نام اودت (Odette) تبدیل می‌شود. شاهزاده می‌فهمد جادوگری شیطانی به نام وان راثبارت (Von Rothbart) اودت و دخترکان ندیمه او را به قوهایی تبدیل کرده که تنها در طول شب می‌توانند به صورت انسان درآیند و دریاچه نیز در حقیقت چیزی جز اشک چشم پدران و مادران دخترکان ندیمه نیست. اودت به شاهزاده می‌گوید که تنها اگر مردی که قلبی پاک دارد به او ابراز عشق کند طلسم باطل خواهد شد، اما پیش از آنکه شاهزاده بتواند عشق خود را آشکار کند جادوگر بدطینت ظاهر می‌شود و او کسی جز یکی از اساتید و پیش‌کسوتان شاهزاده جوان نیست. جادوگر فرمان می‌دهد قوها در دریاچه به رقص آیند و بدین ترتیب مانع تماس اودت و شاهزاده می‌شود. روز بعد مادر شاهزاده به او دستور می‌دهد عروسی انتخاب کند، اگرچه شاهزاده در ابتدا قادر به انتخاب نیست اما جادوگر با طلسمی دیگر دختر خود، ادیل (Odile) را به ظاهر اودت درمی‌آورد و شاهزاده عشق خود را به او ابراز می‌کند. اودت واقعی که در جایی مخفی شده و شاهد این صحنه‌است اندوهناک به سمت دریاچه می‌دود، واکنش او شاهزاده را متوجه فریب جادوگر می‌کند و در پی اودت روان می‌شود. اجرای باله دریاچه قو در ۱۹۰۱ در تالار بولشوی مسکو درحالیکه اودت و ندیمه‌گانش اندوهگین در دریاچه شناورند شاهزاده حیله جادوگر

كيانا بازدید : 1 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)
تام سایر آن‌طور که از آثار تواین استنباط می‌شود، پسری ۱۵-۱۴ ساله است. او در شهری کوچک در کنارهٔ رود می‌سی‌سی‌پی به دنیا آمده و بزرگ شده است. تام نمایندهٔ دنیای فوق‌العاده و بی‌دغدغهٔ پسرهای نوجوان پیش از جنگ داخلی آمریکا است. او مانند بسیاری از پسرهای آن زمان، بیشتر اوقات دوست دارد پابرهنه راه برود. بهترین دوستانش جو هارپر و هاکلبری فین هستند. در رمان ماجراهای تام سایر، او به یکی از همکلاسی‌هایش به نام ربه‌کا (بکی) تاچر دل می‌بندد. او با برادر ناتنی‌اش، سید، دخترخاله‌اش، مری و خاله پولی در شهر خیالی سن‌پترزبورگ در ایالت میسوری زندگی می‌کند. تام خالهٔ دیگری هم به نام سالی دارد که در شهر پایکزویل، پایین رود می‌سی‌سی‌پی زندگی می‌کند. مادر او (خواهر خاله پولی) از دنیا رفته‌است. در رمان ماجراهای هاکلبری فین، تام یک شخصیت فرعی است و تنها در اواخر داستان سر و کله‌اش پیدا می‌شود. او که پسری نابالغ، خیال‌پرداز و شیفتهٔ داستان‌های ماجراجویانه است، نقشهٔ از قبل طراحی شدهٔ هاک برای آزاد کردن جو (بردهٔ فراری) را به خطر می‌اندازد و در پایان معلوم می‌شود نیازی به فراری دادن جو نبوده چون صاحب جو به تازگی درگذشته و در وصیت‌نامه‌اش جو را آزاد کرده است. درونمایهٔ رمان ماجراهای هاکلبری فین تحول فکری و عاطفی هاک است و در پایان داستان، مارک تواین با آوردن شخصییتی از گذشته (تام) می‌تواند این تحول را بهتر نشان دهد.
كيانا بازدید : 3 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)
ادموند دانتس، دریانوردی زندانی و مسافری مرموز با چندین چهره، می‌خواهد با ثروت‌های افسانه‌وار خود طبقه اشراف پاریس را به هم بریزد. دانتس در ۱۸۱۵، در روز ازدواجش، به اتهام دروغین طرفداری از ناپلئون در بندر مارسی زندانی می‌شود و بر اثر سعایت رقیب عشقی‌اش، فرنان، و رقیب تجاری‌اش، دانگلار، مدت چهارده سال محبوس می‌ماند و این واقعه، در عین حال، به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاه‌طلب به نام ویلفور است که در زندانی‌شدن او دست دارد. درسیاهچال پس از چندین سال از زندانی شدنش، متوجه می‌شود که زندانی دیگری مشغول حفاری جهت فرار کردن از زندان است سرانجام او نیز مشغول به کار می‌شود و متوجه می‌شود که او آبه فاریا یک کشیش و دانشمندایتالیایی است. آبه فاریا نقشه گنج سرشار جزیره مونت کریستو را در اختیار او می‌گذارد. ولی درست قبل از اینکه بتوانند نقشه فرار خود را نهایی کنند آبه می‌میرد. دانتس با طرح بسیار ماهرانه‌ای از زندان می‌گریزد، گنج را به دست می‌آورد، به پاریس می‌رود و از سه دشمن خود انتقام وحشتناکی می‌گیرد. دانتس از حد همه قوانین انسانی و الهی فراتر می‌رود و مانند تقدیر، بی‌رحم و تزلزل‌ناپذیر می‌شود. این کتاب، به سبب غنای ابداعات عجیب و غریبش و به لطف صفا و صداقت بیانش، هنوز هم می‌تواند برای خوانندگان جالب باشد. عجیب‌ترین ماجراها در این اثر نقل می‌شود. نویسنده پروای حقیقت‌نمایی ندارد. سبکش روی هم رفته روان و پویاست. با این همه، بسیاری از بخش‌های کتاب با حقیقت روان‌شناختی شخصیت‌ها و امکان وقوع ماجراها مغایرت دارد. شهرت کم نظیر این رمان با نمایشی که خود نویسنده بر اساس آن تنظیم کرد و بر صحنه آورد (سال ۱۸۴۸) ادامه یافت.
كيانا بازدید : 1 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)
ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب (به انگلیسی: Alice's Adventures in Wonderland)‏ نام کتابی است که لوئیس کارول در سال ۱۸۶۵ (میلادی) منتشر کرد. این کتاب که برای کودکان نوشته شده‌است داستان خیالی سفر دختری به نام آلیس را تعریف می‌کند که به دنبال خرگوش سفیدی به سوراخی در زمین می‌رود و در آنجا با ماجراهای عجیبی روبه رو می‌شود. داستان کاملاً اتفاقی آغاز می‌گردد و با تمایل کودکانهٔ آلیس برای عبور از دری کوچک و ورود به باغی پر از گل ادامه می‌یابد. آرزوهای دور از حقیقتی که محقق می‌گردند و موجودات عجیبی که در آن سرزمین حضور دارند ادبیات خیال‌پردازی داستان را شکل می‌دهند و مفاهیمی عمیق را در قالب داستانی کودکانه بیان می‌کنند. آلیس در سرزمین عجایب و ادامهٔ آن که آنسوی آیینه (۱۸۷۲) نام دارد درطی یک قرن و نیم بی وقفه تجدید چاپ شده و نه تنها در عرصهٔ چاپ و نشر کتاب و تصویرگری بلکه در دیگر عرصه‌های هنر نظیر انیمیشن، فیلم، موسیقی، عکاسی و نقاشی نیز تاثیرگذار و الهام بخش بوده‌است. [۱]
كيانا بازدید : 1 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)
در شب سال نو، دخترکی فقیر و ژنده‌پوش که از شدت سرما به خود می‌پیچد سعی دارد تا کبریت‌هایش را به مردمی که برای خرید سال نو آمده‌اند بفروشد اما کسی توجهی به او نمی‌کند. پدر دخترک او را تهدید کرده که اگر تمام کبریت‌هایش را به فروش نرساند حق بازگشت به خانه را ندارد و اکنون که شب سربرآورده و خیابان‌ها خالی از مردمی شده که در کنار آتش گرم خانه‌هایشان مشغول جشن گرفتن سال جدید هستند، او یکه و تنها با کبریت‌هایی که به فروش نرفته‌اند باقی‌مانده و جرأت بازگشت به خانه را ندارد. سرما بیداد می‌کند و دخترک درگوشه‌ای پناه می‌گیرد و برای گرم کردن خود شروع به روشن کردن کبریت‌هایش می‌کند. در نور کبریت‌ها، او صحنه‌های دلپذیری همچون درخت کریسمس و شام سال نو را می‌بیند. سپس سرش را رو به اسمان گرفته و شهابی را می‌بیند و به یاد مادربزرگ درگذشته‌اش می‌افتد که به او گفته بود این ستاره‌ها نشانگر مرگ کسی هستند. با یاد مادربزرگش، دخترک کبریت دیگری را روشن می‌کند و در نور آن مادربزرگش را می‌بیند. دخترک تا آنجا که می‌تواند تمام کبریت‌هایش را یکی پس از دیگری روشن می‌کند تا مادربزرگش که تنها کسی بوده که دخترک را دوست داشته و به او محبت می‌کرده بیشتر در کنارش باقی بماند. دخترک می‌میرد و مادربزرگش روح او را با خود به بهشت می‌برد. صبح روز بعد، مردم پیکر بی‌جان دخترک را، با گونه‌هایی سرخ و لبخندی بر لب در کنار کبریت‌های سوخته‌اش در گوشهٔ خیابان پیدا می‌کنند. مرگ او آنها را اندوهگین ساخته و می‌گویند که او برای گرم کردن خودش این کبریت‌ها را آتش زده است، اما چیزی که نمی‌دانند این است که دخترک در نور شعلهٔ این کبریت‌ها چه مناظر دلپذیری را دیده است و چگونه آغاز سال نو را در کنار مادربزرگش جشن گرفته است.
كيانا بازدید : 8 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (2)
در پاریس قرن پانزدهم، دختر کولی جوان و زیبایی بنام اسمرالدا به همراه بز باهوش خود جالی میرقصید و برنامه اجرا میکرد. کلود فرولو، رییس شماسهای نتردام و راهبی که نفس شکنجه‌اش میدهد در نهان عاشق اسمرالدا شده‌است، او سعی می‌کند با کمک کازیمودو، ناقوس زن گوژپشت و بدشکل نتردام اسمرالدا را برباید، ولی با دخالت کاپیتان فوبوس دوشاتوپر ناکام میماند و کازیمودو دستگیر میشود. کازیمودو را در میدان اعدام با شلاق مجازات میکنند و تنها اسمرالدا که قلبی مهربان دارد به او کمک می‌کند و جرعه‌ای آب به او میدهد: ((دخترک بدون اینکه سخنی بر زبان راند به محکوم نزدیک شد، گوژپشت میخواست به هر قیمتی شده خود را از وی کنار کشد. ولی دختر قمقمه‌ای را که بر کمربند آویخته بود باز کرد و به آرامی آن را با لب سوزان مرد بینوا آشنا ساخت. در چشم شرربار و خشک گوژپشت اشکی حلقه زد و بر چهره نازیبای او فروغلطید. شاید این نخستین قطره اشکی بود که در سراسر زندگی از دیده فرو میریخت.)) قطره‌ای اشک برای جرعه‌ای آب اسمرالدا به شدت عاشق فوبوس شده بود ولی فوبوس که جوانی سبکسر و هوسباز است تنها در پی لحظاتی کوتاه با اوست و تقریباً توانسته اسمرالدای پاکدامن را مغلوب سازد که توسط کلود فرولو مورود اصابت خنجر قرار میگیرد. اسمرالدا به جرم قتل به اعدام محکوم میشود. کلود فرولو در زندان به اسمرالدا ابراز عشق می‌کند ولی اسمرالدا او را از خود میراند و همچنان به یاد فوبوس رنجها را تحمل میکند.در روز اعدام اسمرالدا را برای توبه به در نتردام میبرند، او در آنجا اتفاقی چشمش به فوبوس که از ضربت چاقو جان بدر برده بود میفتدولی فوبوس از او رو برمیگرداند. اسمرالدا ((تا این دم هر رنج و سختی را تحمل کرده بود. ولی این ضربت آخرین بسیار شکننده بود بود)). در این لحظه کازیمودو، گوژپشت یکچشم و کر، اما بسیار نیرومند متهورانه دخترک را از دست نگهبانان نجات میدهد و او را با خود به برجهای نتردام میبرد و دخترک در آنجا پناهنده می‌شود و بست مینشیند. اسمرالدا که کماکان به عشق فوبوس دل بسته‌است متوجه شدت عشق کازیمودو به خود نمی‌شود. بعد از مدتی کولیان و خلافکاران شهر با تحریک غیر مستقیم کلود فرولو برای نجات اسمرالدا و البته غارت کلیسا، به نتردام حمله میکنند ولی کازیمودو که متوجه نیت واقعی آنها نشده‌است برای دفاع از اسمرالدا به مقابله با آنها میپردازد. در این زمان کلود فرولو این آشوب و غوغا را غنیمت می‌شمارد و اسمرالدا را می‌رباید. اما رئیس شماسها، که یک بار دیگر نیز دست رد بر سینه‌اش زده می‌شود، از شدت خشم دختر کولی را به دست زن گوشه‌نشین بیچاره و نیمه دیوانه‌ای می‌دهد که کینه وحشی‌منشانه‌ای از کولیها به دل دارد؛ زیرا که در زمان گذشته دخترش را ربوده‌اند، دختری که همسال اسمرالدا می‌توانست باشد. به زودی مشخص می‌شود که اسمرالدا همان دختر گم شده‌است، او اسمرالدا را از مامورینی که توسط کلود فرولو به دنبال محکومه آمده‌اند پنهان می‌کند ولی اسمرالدا که صدای فوبوس را شنیده‌است از مخفیگاه بیرون میاید و باعث لو رفتن خود میشود. تلاشهای غم انگیز مادر برای نجات او بی فایده میماند و اسمرالدا را دار میزنند و همزمان مادر او نیز کشته میشود. در همین زمان کازیمودو که از گم شدن دخترک سردرگم شده‌است متوجه کلود فرولو می‌شود که از بالای برج مشغول تماشای اعدام اسمرالدا است، او متوجه اصل داستان میشود؛ ((گوژپشت گامی چند پشت سر رییس شماسان برداشت و ناگهان خود را با دهشت به روی او افکند و با دو دست زمخت خویش او را به پرتگاهی که بر آن خم شده بود افکند.)) بعد از آن کسی کازیمودو را ندید تا روزی که در میان اجساد اعدام شدگان ((دو اسکلت دیده شد که بطور شگفت آوری در آغوش هم خفته بودند)) وقتی خواستند اسکلت کازیمودو را از اسمرالدا جدا کنند ((خاکستر شد و فرو ریخت.))
كيانا بازدید : 5 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (1)
در ابتدای داستان، یک زن گدا یک شاهزادهٔ جوان را نفرین و او را تبدیل به یک دیو زشت می‌کند، زن جادوگر به وی یک آینهٔ جادویی که او را از حوادث مطلع می‌کند و یک گل رز می‌دهد که تا بیست‌ویکمین سال تولدش شکوفه می‌دهد، او باید تا آن هنگام عشق واقعی را حس کند تا نفرین را بشکند، وگرنه تا پایان عمر همان جانور زشت باقی خواهد ماند. در سویی دیگر دختری زیبا به‌نام بلی همراه پدر مخترع‌اش موریس زندگی می‌کند، آخرین اختراع موریس یک ماشین چوب خردکُن است و هنگامی که او از طریق جنگل برای به نمایش گذاشتن اختراعش در نمایشگاهی می‌رود، گرگ‌ها وی را تعقیب و او به قصر دیو می‌رود و دیو او را زندانی می‌کند. بلی به‌دنبال پدرش رفته و با دیو برخورد می‌کند و دیو پس از مدتی که او وپدرش را زندانی کرد عاشق بلی می‌شود و عشق واقعی را حس می‌کند و نفرین شکسته می‌شود.[۱]
كيانا بازدید : 8 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (0)
روزی روزگاری در شهری پادشاه و ملکه‌ای عادل در کنار مردم به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند. در همان زمان قطره‌ای از خورشید روی زمین می‌چکد و از آن گلی طلایی‌رنگ می‌روید. پیرزنی جای آن گل را پیدا می‌کند و خود را به وسیلهٔ آن جوان می‌کند. او نمی‌خواهد که بقیه جای آن گل را پیدا کنند و به خاطر همین این موضوع را به هیچ کسی نمی‌گوید و خودش هرچند وقت یک‌بار به کنار آن گل می‌رود و با خواندن آواز نیرو و زیبایی جوانی خود را پس می‌گیرد. تا این‌که ملکه باردار می‌شود و در بستر بیماری می‌افتد. مردمان شهر همه به دنبال دارویی برای بیماری وی هستند. آن‌ها این گل طلایی را پیدا می‌کنند و جوشاندهٔ آن را به ملکه می‌دهند. ملکه حالش خوب می‌شود و دختری (راپانزل) با موهای طلایی به دنیا می‌آورد. آن‌ها در روز تولد او بالنی نورانی به آسمان می‌فرستند. آن پیرزن که زندگی خود را در خطر می‌بیند تصمیم می‌گیرد تا تکه‌ای از موهای او را بدزدد، وقتی شبانه به کاخ می‌رود متوجه می‌شود که با بریدن موها، آن‌ها به رنگ قهوه‌ای درمی‌آیند و قدرت خود را از دست می‌دهند. برای همین راپانزل را می‌دزدد. او را به برجی در دوردست‌ها می‌برد و او را بزرگ می‌کند و هر بار که راپانزل آواز می‌خواند او جوان می‌شود. پیرزن به راپانزل اجازه نمی‌دهد که از برج بیرون برود. از آن طرف هم ملکه و پادشاه هرسال به مناسبت تولد راپانزل هزاران بالن نورانی به آسمان می‌فرستند و راپانزل آرزو دارد تا این صحنه را از نزدیک ببیند. ولی نامادرش به او اجازه نمی‌دهد و می‌گوید که بیرون دنیای تاریک و خطرناکی است. از طرف دیگر داستان زندگی 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
سلام...به این وب خوش آمدی!دوستم لطفا جزءهوادار این وب (ثبت نام کن) بشو....مـرســـــــــی راستی تا یادم نرفته اسم مدیر این وب بهار ........♥#­­#­#######♥­­ ......♥####­­­########­#­♥­ ....♥######­­­##########­#­♥­ ..♥#######­­­###########­#­#­♥
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    کدوم ورزش رو بیشتر دوس داری؟
    کدوم؟؟؟؟
    کدوم؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 26
  • بازدید سال : 28
  • بازدید کلی : 1,000